محمد طاهامحمد طاها14 سالگیت مبارک
طهوراطهورا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

سربازان کوچولو

خاطره های کوچولو از کوچولوها

- محمد طاها از من پرسید : مامان میوه صورتی چی داریم ؟ گفتم : صورتی ! نداریم. گفت : چرا داریم! تمشک کوچیک صورتیه دیگه   - طاها کلاس ژیمناستیکش برگزار نشد . گفت : من مخرصی هستم.   -  توی خانه دایی اکبر داشتم به طاها غذا می دادم که یکدفعه پرسید : مامان طهورا بزرگ بشه با کی ازدواج میکنه ؟ گفتم : نمی دونم . طاها گفت : من میدونم با من ازدواج میکنه   - طهورا دیگه غریبی میکنه . توی بغل کسی که نمیشناسه گریه می کنه. دیروز با دستش عروسک رو گرفت. از خودش سر و صدا در میاره مثل کسی که بخواد حرف بزنه.   ...
25 شهريور 1393

اولین سفر طهورا به مشهد

زیارتت قبول دخترم کوچولوها و بابا عباس - سفر مشهد این بار یه سفر دسته جمعی بود با خواهرها .با مریم و زهرا آمده بودیم تا سفری کنیم پر از خاطره و تبرک تا با یادش اندوه دوری را کم کنیم. - طهورا را آورده بودیم تا به قول آقا بمالیمش به امام رضا تا مثل طاها امام رضایی شود و خود سلطان طوس دستش را بگیرد و عاقبت بخیرش کند و زهرا آمده بود تا خداحافظی کند و نگاه امام رئوف را با خودش ببرد تا ان ور دنیا . - محمد طاها و غزاله خدا رو شکر بدجوری باهم دوست گرمابه و گلستان شده بودند و بی جنگ و دعوا ساعت ها باهم بازی می کردند . که البته گاهی هم دردسر ساز می شد مثلا توی قطار که کوپه خانمها و آقایون جدا بود هر دوشان می خواستند یه ...
17 شهريور 1393

طاها در مشا

-  آقا محمد طاها دیگه توی سنی هست که به روابط اجتماعی علاقه مند شده و دوست داره با یه همسن بازی کنه . توی مشا با محمد حسین کلی بازی کردند و کارهایی که اگه خودش تنها بود نمی کرد به خاطر اینکه محمد حسین می کرد انجام می داد . مثلا محمد حسین از لبه دیوار باغ می رفت باغ بابا مجید و طاها که اهل این کارا نبود می گفت: محمد حسین بهم یاد داده چه طوری برم و بدون ترس می رفت.     ...
8 شهريور 1393
1